#انتخاب_دوم_پارت_177

روي برانکارد رفتم.من داشتم ميمردم اونا ميپرسيدن دکترش کيه؟چند وقتشه؟
وحيدم با دادو بيداد يکي در ميون جواب ميداد.دکتر نگاهي کردوگفت:کيسه آبش پاره شده...بايد هرچه زودتر بچه به دنيا بياد
وحيد بهت زده گفت:7ماهشم کلمل نشده دکتر
دکترم گفت:اگه تعلل کنين يابچه يا مادربچه از بين ميرن...با دکترش تماس بگيرين
من ديگه نميفهميدم چي به چيه.کمرم تير ميکشيد.خوب نميتونستم نفس بکشم.
وحيد بعد مدتي اومد.بالا سرم ايستادو فقط گفت:تحمل کن...تو راهه
بعدم خيره شد بهم بدون حرف.
منم که فقط درد ميکشيدم حوصله تحليل وحيدو نداشتم.
چند دقيقه اي گذشت که برانکاردمو راه انداختن.ديگه وحيد تو ديدم نبود.
دکترم هنوز نيومده بود.ميخواستن طبيعي به دنيا بيارن.نميذاشتن از هوش برم.
گفتن نداره که چقدر جيغ زدمو جونم بالااومد...اما همينکه صداي گريه بلند شد چشمام سياهي رفت.
دوروزي از عملم ميگذشت.تو اين دوروز پرستار ميومد ازم شير ميگرفت ميرفت.
بچه سالم اما ضعيف بود.بايد 3 روز تو دستگاه ميموند براي محکم کاري.چه ميدونم...بيمارستان خصوصي از اين مسخره بازيا زياد داشت.
من هنوز نديده بودمش.فريد که ديده بود ميگفت دختره و فقط يه بار چشماي بازشو ديده...ميگه بچه ات کلا خسته است.همش خوابه.
تو اين دو روز وحيد اصلا نيومده بود منو ببينه.اما نيلو ميگفت بچه رو ديده .
دردجسمي ام يه طرف.درد روحيم يه طرف.
امروز قراربودبچه امو بيارن تاشير بدم بهش.
هيجان داشتم حسابي.

romangram.com | @romangram_com