#انتخاب_دوم_پارت_169

اگه عشوه خرکيم نگرفت چي؟خاک بر سرت يلدا خوب ميذاشتي دستت و بگيره ديگه...
باخودم درگير بودم که با لحن عصباني دوباره بازومو گرفت و گفت:بروبپوش بريم پيش دکترت
لبمو گازگرفتم.اوخ اوخ...فکر اينجاشو نکرده بودما...
براي همين از اون روي سگ مانندم استفاده کردموعصباني گفتم:لازم نکرده.
دستمو کشيدم محکم و تکيه به ديوار نشستم رو زمين.
نفس حرصي اي کشيدوگفت:يلدااااا
اينقدر دندونامو به هم فشار دادم نگم جانم که درد م گرفت
-بلههههه
وحيد-اگه چيزي شده باشه چي؟
-به درک...ايشاله از همون زن درشت و مجلسي آينده ات يکي ديگه پس ميندازي
حرفي نزد.اي بابا...همين؟حرف بزن ديگه
باخودم درگير بودم يهو ديدم رفتم تو هوا
از ترس جيغ خفيفي کشيدم.حالا نگو اين بچه غول بلندم کرده بود.
-بذارتم زمين ديوونه
قيافه ي خونسردش به معني همون خفه شو خودمون بود.به سمت اتاق خواب رفت.منم که نخواستم ضايع بازي در بيارم يه 2 3 تا ديگه آآآي گفتم يعني هنوز درد دارم.
آروم گذاشتتم رو تخت.
با نزديکترين حالت ممکن صورتش و روبه روي صورتم گرفت و با اون نگاه نافذ کوفتي اش گفت:فقط واي به حالت يلدا اگه نصفه شب حالت بد شه باز
بروبابا نصفه شب چيه من همين الان دارم غش ميکنم از بوي عطرو اين چشماي بي صاحابت

romangram.com | @romangram_com