#انتخاب_دوم_پارت_159
فريد-به صرف؟
-ميخوام خورشت کرفس درست کنم براي نسيم
فريد-يعني فقط نسيم ميخوره؟
-نه توام ميتوني يه قاشق بخوري
فريد-عيب نداره...ازخرس يه مو کندنم نعمتيه
-منتظرم.زود بياين
فريد-اوکي فعلا تا شب
-خداحافظ
از تو فريز گوشتوکرفس ونعناجعفري در آووردمو خورشتوبار گذاشتم.
يه ظرفم سالاد ماکاروني درست کردم براي فرشاد که دوست داشت و نسيم براش درست نميکرد.
ژله ي چند لايه ام درست کردم.
ساعت 6 بودو از وحيد خبر نبود.نکنه فراموش کرده!نکنه نياد!
پوففففففففففف
يه لباس سرمه اي با شلوار لي سرمه اي پوشيدم.يه ته آرايشم کردم
نگاهي از توي آينه به خودم انداختم.چند ماه ديگه ميشدم خيک باد.
آب برنجوتازه گذاشته بودم که اومدن.نسيم زياد راضي به نظر نميرسيد.هنوز نميدونستم اون روز بينشون چي گذشته.نميخوامم بدونم...به اندازه ي کافي بي روحيه هستم.
فريدم مثل هميشه راحت برخورد ميکرد.البته فرشادم يه گلدون سفالي رو زد ترکوند بسکه از اين ور به اون ور ميرفت اين بچه...مگه آروم ميگرفت؟
بچه من ،اگه10%به من بره اينجارو باخاک يکسان ميکنه من ميدونم ديگه...بيچاره مامان من که هيچوقت دَم نميزد از کارام
romangram.com | @romangram_com