#انتخاب_دوم_پارت_155
وحيد-موضوع بزرگ هست به خودي خود...خانوم تاساعت هشت با عالمو آدم لا*س ميزنه ومن توخونه منتظرم ببينم کي تشريف فرما ميشه.ميام دنبالش ،وقتي ميرسم يه گردن کلفت داره
ازچشم و چالش حرف ميزنه اونم لبخند ژکوند تحويل آقا ميده...اصلا بهش گفتي شوهر داري؟
-کوري نميبيني حلقه ام دستمه؟
وحيد-رفتارت که چيزيونشون نميده
-رفتار توخيلي نشون ميده؟تو يکي ديگه دم از زندگي متاحلي ومتعهدي نزن که واقعا خنده دار ميشي
وحيد-من اگه بخوام با کسي باشم فکر کردي برام کاري داره؟100تا دختر زير دستو بالمن
-خب باش...من جلوتونگرفتم جناب
وحيد-کاملا مشخصه که از ته دلت حرف ميزني
-إ؟به دل منه؟توچيکار به دل من داري؟برو با همونا که زير دستو بالتن...چرا چشم نداري خاطر خواهاي منو ببيني؟
باپوزخند گفت:دور برت نداره...اينکه يه قرطي فرنگ رفته چشش تورو گرفته باعث نميشه فکرکني خيلي طرفدار داري
-کي گفته فقط اين يه مورد بوده؟
نگاهشو سمتم چرخوند.اگه بگم احساس ميکردم الانه که خودمو خيس کنم دروغ نگفتم.
وحيد-پس زيادن آره؟دلت بهشون قرصه که اينقدر ميگي نه؟
جواب ندادم.
يه دستي هم فرمون و ميگرفت هم گاهي دنده عوض ميکرد.رانندگيش تو عصبانيتشم خوب بود.
بلاخره رسيديم.جلوي در نگه داشت و دادزد:بروپايين
-فقط ميخواستي بيکارم کني آره؟
وحيد-ترجيح ميدم پيش هرکي باشم جزتو...گمشو برو
romangram.com | @romangram_com