#انتخاب_دوم_پارت_150

سري تکون دادو پک زد
-توخودت خيلي تعادل رواني داري؟
وحيد-ازتو سالم ترم
-مگه اينکه خودت بگي...اگه بتونم عدم صلاحيتتوثابت کنم ميشه حضانت بچه رو بگيرم نه؟
با اخم گفت:بله...اگه...بتوني
-کاري نداره که،کافيه يکي ببينتت موقع عصبانيت...گودزيلايي ميشي
وحيد-چقدرم که حساب ميبري
با خنده گفتم:حساب که ميبرم...اما خب به منم ميگن يلدا نه برگ چقندر
پک محمي زد.بي اختيار بلند خنديدموگفتم:همه مادر پدرا وقتي ميفهمن بچه اشون داره به دنيا مياد چه حرفايي ميزنن...اونوقت من تو فکر اينم عدم صلاحيتتو ثابت کنم ،تازه ازت کمکم ميگيرم
سري تکون دادوپوزخند زد.
-ولي ميشه يه داور براي دعواهامون ها نه؟
وحيد-خيلي مطمئني به موندنت
سيگارشو خاموش کردتوجاسيگاري.داشت دلا ميشد يکي ديگه برداره
لحنشو نيش دارميکرد...اما من ديگه پوستم کلفت شده وحيد خان.
با خنده دستشو گرفتم.محکم کشيد.باز گرفتموگفتم:چرا رم ميکني؟يه دقيقه صبرکن
با اکراه دستشو شل کرد.گرفتن دستاي داغش تو دستاي سرد م لذتي بود.
لباسمو دادم بالاو دستشو رو شکمم گذاشتم.ابروهاش رفت بالا.
-الان فقط يه قلبه کوچولوإ...

romangram.com | @romangram_com