#انتخاب_دوم_پارت_147
-بيا حوصله تعارف ندارم
رو صندلي ماشين نشستم.نسيمم با اکراه قبول کرد.نگاهم و دوختم به پنجره و گفتم:منو اول برسون خونه
هيچکدوم حرفي نزدن.
کاش وحيد ميگفت ميخوام تنها باشيم يلدا.از ماشين پرتش کن بيرون...بگو کار دارم بگو مسيرم نيس.کاش قدرت جيغ زدنو داشتم.من بدبخت عزيزترين دوستمو بايد به خاطر تو نبينم،به خاطرت بايد ازش متنفر بشم.چرااااااا؟
همينکه جلوي در نگه داشت پريدم بيرون.داشتم خفه ميشدم.زير لب خداحافظي گفتم و تقريبا دويدم تو ساختمون.
يعني رفت جلونشست؟چرا منتظرنموندم ببينم؟خاک تو سر بدبختت يلدا که اينقدر بيچاره اي
از پنجره ي سالن به در ساختمون خيره بودم.نميدونم چند ساعت.ولي اومد.بدنم خشک شده بود...تکون نخوردم از جام
صداي چرخش کليدو بعد هم،قدمهاش.
خوشحال بود نه؟حتما خوشحال بود...شايدم نه...نسيم زده تو پرش اونم الان جبران ميکنه...سرمن خالي ميکنه
ازتوي شيشه ديدم.اومد رو کاناپه نشست ماهواره و بعدم سيگارو روشن کرد
تکون نخوردم.شده بودم مجسمه.
دلم ضعف رفت.
نفسي کشيدم...بيخيال...اين زندگي لجن ،هم زدن نداره که...بدتر بوش بلند ميشه
با قدمهايي آروم به آشپزخونه رفتم.ازتوي فريزر گوشت چرخ کرده بيرون آووردم.
کتلت راحت بود.
موادشو درست کردمو سرخ کردم.يکمم سيب زميني سرخ کردمو بشقاب روي اُپن چيدم
-شام درست کردم
بلند شد.سيگارشو توجاسيگاري خاموش کردواومد نشست روصندلي.
romangram.com | @romangram_com