#انتخاب_دوم_پارت_14

نسيم-ولي مال تو که خيلي ناز شده...من اون موقع که قهوه اي روشن بود ديده بودم
-از اون موقع 2 بار ديگه رنگ گذاشتم
نسيم-آهان...چي ميخوري بيارم؟
-پرسيدن داره؟
خنديدو گفت:نه عادت مسخره اتو هنوز يادمه...در بيار لباساتو
مانتو شالمو به آويز پشت در اتاق خواب آويزون کردمو به سالن رفتم.خونه اش برعکس خونه ي ما بدون زلمبو زيمبو بود...وسايلاي پذيرايي اش ترکيب سفيد سرمه اي بودوتنها رو ديوار سالن يه تابلو ونيکاد بود.ساده اما با سليقه...با هم رفتيم جهيزيه اشو خريديم،هنوز يادمه چقدر وسواس به خرج ميدادمو اون چه بي خيال هرچي دم دستش بود ميخواست بخره
رو صندلي جلواپن نشستمو گفتم:چيا درست کردي؟
ليوان چايي رو جلوم گذاشتو گفت:دست خودتو مي بوسه...همه اشون نصفه کارست
خنديدمو گفتم:معلوم نيست من ميام مهموني يا تو
خودشم خنديدو روبه روم رو صندي اونور نشستو گفت:از صبح فقط دسرو سالادو اينارو درست کردم
-خسته نباشي واقعا
جلوي موهاشو داد کنارو گفت:سلامت باشي
-چي هست حالا غذات؟
نسيم-فسنجون
قلبم هري ريخت،چرا اين غذا؟اونم که فهميد ناراحت شدم سريع گفت:فريد گفت...گير داده بود الاو بلا فسنجون
براي اينکه ناراحتش نکنم لبخند زورکي اي زدمو گفتم:آخه نه اينکه دستپخت زنش خيلي خوبه!
اونم که از تغيير بحث راضي بود مشتي به بازوم کردو گفت:دلشم بخواد
-راس ميگم ديگه...نيمرو رو مي سوزوني بعد آقا درخواست فسنجونم ميکنن...فقط کار منو زيادتر ميکنه

romangram.com | @romangram_com