#انتخاب_دوم_پارت_13
به زور لبخندي زدمو گفتم:سلام بيتا
بيتا-واي موهاشو نگا...چقد نازه چه بهت مياد
-مرسي
اومدم برم که سريع گفت:يلداجون ديشب با شوهرت باز دعواميکردين؟
فقط نگاش کردم که يعني به تو چه آخه؟
بيتا-ناراحت نشي يه وقتا...آخه اين سعيدبچه ام به صدا حساسه...ديشب يهو ازخواب پريد،خواستم بگم اگه ميشه يکم...کمتر باشه صداهاتون،بچه ام ميره مدرسه بي خواب ميشه
حرصي شدم،خالي ميبست تا اون گوشاشو نچسبونه به در ما صدايي نميشنوه،آشپزخونه کلا اون ور سالن بودو سمت ديوار اونا اتاق خوابا بود.اخمي کردمو گفتم:فکر ميکنم اختيار خونه امو داشته باشم
بيتا-درسته درسته اصلا بيخيال ،حالا سرچي بحثتون بود نصفه شبي؟!
اين ديگه خيلي رو داشت چپ چپ نگاش کردمو گفتم من ديرم شده بايد برم خداحافظ
حتي صبر نکردم جواب بده سريع پريدم تو آسانسورودروبستم
وقتي وارد سالن شدم نسيم محکم بغلم کردو گفت:وااااي يلداجونم چه خوب زود اومدي
لبخندي زدم،دوست دوران دانشگام،بهترين دوستم
موهاي کوتاهشو شرابي کرده بودو بهش مي يومد،تو دلم آهي کشيدم...تقصير اون چي بود؟
-سلام موقرمزي،تو که ميدوني هميشه زودتر از بقيه روسرت خراب ميشم
بامحبت گونه امو بوسيدو گفت:دلم تنگيده بود برات بي معرفت...تلفنم که نمي زني
خودش مي دونست چرا...من فقط نگاهش کردم نيازي نبود توضيح بدم
اونم که خودش فهميد با لبخندي زورکي گفت:در ضمن مو قرمزيم خودتي ؟بهم نمي آد؟
نفسي کشيدمو زير لب گفتم:چرا مياد
romangram.com | @romangram_com