#انتخاب_دوم_پارت_12
صبح که بيدار شدم ساعت 11 بود.پس رفته
از اتاق بيرون اومدم،لامصب انگار تا صبح مي کشه...رو جاسيگاري پرته سيگاربود
به درک اينقدربکش تا خفه شي
ريز خنديدم،همون کتو شلوارو پوشيده رفته حتما،دلم خنک شد
گلدون ريز ريز شده ي ديشبو جمع کردمو صبحونه ي مختصري خوردم
رفتم يه دوش گرفتم اومدم ساعت 2 بود...کل آب تهران ميرفت تو چاه ما فکر کنم بسکه من حمومم طول ميکشيد
از بين لباسام لباس ليمويي رنگ آستين بلندي برداشتم،بلندي لباس تا روي رونام ميرسيد
با يه شلوارکتون جيگري خوب ميشد...بلاخره خير سرم نقاشمو ترکيب رنگ کارم بود
موهامو با سشوآر خشک کردم
رفتم سراغ پوستم،هميشه خوب بهش ميرسيدم
وقتي ديدم مثل هميشه با زدن کرماي مخصوصم صاف و سفيد شد کيف کردم...پوست نرموسفيدي داشتم و برعکس الان که همه دنبال برنز کردنو سياه کردنشون بودن من ترجيح ميدادم همينجوري بمونه،خط چشم کلفتو حالت داريم کشيدمو با يه ريمل مژه هاي بلندو بي حالتمو حالت دادم
فقط ميموند رژجيگريِ ماتم...اين آرايشو جديدا ميکردم،به موهاي بلوند ،نسکافه ايم ميومد
جلوي موهامو پف دادمو بقيه اشوبا يه کليپس جمع کردم بالا
لباسامو پوشيمو کيف دستيمو برداشتم...دِبرو که رفتيم
ماشين نبردم که شب با ماشين وحيد برگردم،گرچند اون اصلا دوست نداشت اما منکه دوست داشتم
ريز خنديدمو داشتم دروقفل ميکردم که زن واحد روبه رويي اومد
اي واااااي باز ميخواد فضولي کنه...هرچقدر اين خونه ارو دوست دارم از همسايه هاش بيزارم
بيتا-اي واي يلداجون خوبي؟
romangram.com | @romangram_com