#انتخاب_دوم_پارت_133
فريد-لباساتو بپوش بايد بريم
به کمک نسيم لباس پوشيدم.جيب مانتومو پر شکلات کرد
به همراه فريد با ماشين نيروي انتظامي به کلانتر رفتيم
همينکه داخل اتاق شديم قيافه ي اخموي وحيدو زرينو ديدم
فريد عصباني گفت:خجالت نميکشي شکايت کردي وحيد؟
وحيد-وقتي 50دفعه زنگ ميزنم ميگي نميدونم کجاست...پس پيش توچيکار ميکنه...جناب سروان...اين آقا زن منو برده تو خونه اش...من شکايت دارم
يارو-سروان نه سرگرد...شمام آروم باشيد بذاريد من کارمو بکنم
روبه من گفت:خانوم ميشه توضيح بديد؟
-من خونه ي دوستم رفته بودم مهموني ايرادي داره؟
سرگرد-شوهرتون شکايت کردن ازتون...شما حامله هستين وتحديد کردين به بچه آسيب ميرسونين
عصبي به وحيد نگاه کردمو گفتم:دروغ ميگه جناب سروان
سرگرد-سروان نه سرگردخانوم
وحيد-اصلا جناب سرگرداين خانوم بدون اجازه ي من خونه اشو ترک کرده
سرگرد سري تکون دادورو به من گفت:خواهرم بهتره برگرديد به خونه اتون و قاعله و ختم کنين
-من برنميگردم جناب سروان...اين آقا مشکل رواني داره...دست بزن داره...ميخوايد نشون بدم جاهاشو؟
وحيد داد زد:ساکت شو يلدا...بتمرگ سرجات
-نميشينم...ميخواي باز بزني...جناب سروان بذاريد نشون بدم چه ديوونه ايه
مثلا وانمود کردم ميخوام دکمه هامو باز کنم وحيد يه هو يورش برد سمتم و منم باجيغ بلند شدم رفتم پشت صندليم.خدايي بود که زرينو اون سربازه گرفتنش
romangram.com | @romangram_com