#انتخاب_دوم_پارت_132

-براي تو چه فرقي ميکنه؟
وحيد-انگار هنوز نفهميدي چي شده؟حامله اي...حامله...حالاديگه نميشه جداشيم
-بچه که به دنيا بياد ميشيم نگران نباش...
بعد يکم سکوت گفت:پاشو بيا اينجا اينقدر سرتق نشو
-چيه؟دلت برام تنگ شده؟اسباب بازيت دستت نيس بي تابي ميکني؟يانگران بچه مردمي؟
حرف نزد.
حرصي گفتم:صبرکن 9ماه تموم شه ميام طلاقم بدي.اين بچه اروهم حق نداري ازم بگيري...اصلا ميدوني چيه؟حق با توإ...بچه يکي ديگه است...پس حق نداري ادعاي مالکيت روش بکني...اگه بخواي ازم بگيريش سقطش ميکنم
صداي نفساي عصبي اش ميومد.
تلفنو قطع کردم.حداقل يکم آروم گرفتم.خوب چزوندمش
داشتيم صبحونه ميخورديم من طبق معمول رفتم که بالا بيارم زنگ درو زدن
نسيم رفت سراغ آيفن
نسيم-بله...بله بفرماييد...چي؟...بله الان ميان
از دستشويي بيرون اومدم
فريد-کي بود
نسيم نگاهي به من کردوگفت:از کلانتري اومدن دنبال يلدا
هممون متعجب بوديم.فريد رفت دم در و مدتي بعد اومدوعصباني گفت:مرتيکه عوضي شکايت کرده

نسيم-هييي...وحيد؟

romangram.com | @romangram_com