#انتخاب_دوم_پارت_131
ازصبح تقريبا آب هم ميخوردم بعدش بالا مياووردم.نه که بدم بياد ها...ميخوردم تموم و کمال اما بعد ميزد زير دلم...ويارمم مثل آدميزاد نيس
حرفاي ديشب فريد بدجوري قلقلکم ميداد...بيشتر نگران بود تا عصباني...همش اين جمله تو سرم تکرار ميشد.
يعني موجود منفورتر از خودم نديدم...بعد اون حرفش هنوز داشتم به يه چيز بيخودي دل خوش ميکردم.واقعا فکرميکني بهت حس داره يلدا؟
با فريد به پزشک قانوني رفتيم و نسيمم اومد.
بازم کلي خون ازم گرفتن ...قرار شد فرداجواب بدن اما فريد از بند (پ)استفاده کردو مثل دفعه ي قبل آزمايشو تقريبا 2 ساعته جواب دادن
اشتباهي نشده بود.
مونده بودم خوشحال باشم يا ناراحت
به خونه رسيديم.فريد که امروز کلا از کارش زده بود... برام جيگر گرفت و به زورم به خوردم داد.گرچند باز خفيف بالا آووردم ولي باز بهتر از هيچيه
فريدو نسيم به خيال اينکه استراحت ميکنم تو پذيرايي بودن ،اما من به گوشيم خيره بودم که روشن خاموش ميشد...وحيد بود که بارها تماس ميگرفت.
بلاخره طاقت نيووردم وبرداشتم
صداي خسته ي وحيدتوگوشي پيچيد
وحيد-کجايي لعنتي؟
جوابي ندادم.نفس بلندي کشيدوگفت:آزمايش دادي؟
جواب ندادم.مکثي کردوگفت:پس مثبت بود
باهوش
وحيد-پاشو بيا خونه...
-نميام
مکثي کردو با همون صداي خسته اش گفت:کدوم گوري هستي آخه؟
romangram.com | @romangram_com