#انتخاب_دوم_پارت_118

-از حرف زدنت معلومه...بگير بخواب
وحيد-اگه فين فين کردنات بذاره ميخوابم
اگه جراتشو داشتم ميرفتم رو کاناپه ميخوابيدم.اما امشب آخرين شب بود
-گوشاتو بگير
وحيد-شما آبغوره نگيري حله...
-دلم ميخواد بگيرم
زير لب چيزي گفت نشنيدم
-مردي بلند بگو
وحيد-بخواب يلدا حوصله اتو ندارم
-به درک که نداري...انگار من دارم
جواب نداد.خيلي گذشته بود اما خوابم نمي برد.برگشتم سمتش.پشت به من خوابيده بود.
فقط صداي نفساي آرومش ميومد.
خيلي جلو خودمو گرفتم ولي نشد.
کشيدم خودموسمتش ،شايد 20سانت فاصله داشتيم.بوي عطرشو با تمام وجود نفس کشيدم.بازم اشک دم مشکم را افتاد.
نوک انگشتامو آروم روي لباسش کشيدم.چي ميشد يه بار بغلم کنه؟
حالا ماچوبوسه بخوره توسرش،فقط بغلم کنه.
خاکبرسرت يلدا که لباتو آکبند نگه داشتي براي توگورت.چي ميشد عصباني بشه بازازدستم!
اي بابا...اين مرد ميخواست جذب من بشه تو اين مدت شده بود

romangram.com | @romangram_com