#انتخاب_دوم_پارت_115

وحيد-توکه ميترسي بي جا ميکني حرف ميزني
همونجور که ميدوئيدم رفتم توخونه.اونم اومد.مونده بودم توکدوم سوراخ برم.
رفتم تو آشپزخونه دروهم بستم واستادم پشتش
محکم زد به در که من يه سري مثل يويورفتمو برگشتم
-باز هارشدي؟بروپي کارت
وحيد-يلدا الان نياي خونه ديگه رات نميدم مطمئن باش
-به جهنم
دوباره کوبيد به دروگفت:چيه ميخواي اينجا بموني؟نکنه خبريه؟
-خفه شو...به تو ربطي نداره چيکار ميکنم
وحيد-بيا بيرون بهت بفهمونم به کي ربط داره...رفتي تو سوراخ موش کوچولو،راس ميگي بيا بيرون
ميدونستم با همون دست عليلش گره ام ميزنه به هم
دوباره کوبيد به در.ناهار نخورده بودم اصلا جون نداشتم
-بخدادستت بهم بخوره فردا تو دادگاه ميگم آبروت بره
وحيد-تو خيلي بيجا ميکني با هفت جدت...بيا بيرون ببينم
-نمياااااام...برو از خونه ي من بيرون
وحيد-ميخواي منو سگ کني؟باشه
وچنان کوبيد به در که پرت شدم رو زمين.حالاچادرم دورم بود.زانوم درد گرفت حسابي.
ووووي...چه قرمز شده

romangram.com | @romangram_com