#انتخاب_دوم_پارت_114

خلاصه که يه ساعتي کارش طول کشيدووسايلاشو جمع کرد.کيف پولمو برداشتم برم حساب کنم يارو رفته بود.
وحيد درو بست منم بيخيال روگرفتن شدمو لبه هاي چادرو زدم زير بقل
-کجا رفت؟پولشو ندادم که
نگاهي به تاپ تو تنم انداخت و گفت:با اين وضع جلوش رژه ام ميري؟
-نخير مانتو تنم بود.رو مانتوم شربت ريخت
با پوزخندگفت:شربت؟
-اصلا تو اينجا چيکار ميکني؟
چپ چپ نگاه کردوگفت:اومدم بگم فردا نوبت دادگاهمونه
قلبم ريخت.
-خب...خب صبرميکردي ميومدم خونه ميگفتي.در که نميرم
چشماشوتنگ کردوگفت:انگار همچينم بدت نميومد 4تا عشوه واسه اين پيري بياي
باحرص گفتم:چرا که نه!بلاخره بايد آينده نگر باشم يا نه
وحيد-کثافت کاريتو نگه دار براي چند روز ديگه که از خونم گورتوگم کردي
-من هروقت دلم بخواد هرکاري بخوام ميکنم
صورتش از عصبانيت داشت قرمز ميشد
وحيد-يلدا منو عصبي نکن
-مثلا عصبي بشي چي ميشه؟
يهو اومد سمتم منم باجيغ دويدم سمت خونه.

romangram.com | @romangram_com