#انتخاب_دوم_پارت_103
جواب نداد.بااينکه حوصله نداشتم بساط لازانياروروبه راه کردم.
بعد اينگه گذاشتمش تو فِرکمي جمع وجور کردمورفتم تو پذيرايي گوشيمو دست گرفتم و رويکي از صندلي هاي ميز ناهار خوري نشستم.
وحيد پشتش به من بود.آخه اين فيلم چه جذابيتي داره چشم برنميداري؟ببينم بازيگراش شبيه نسيمن؟منکه چيزي نديدم.
آهي کشيدم و از تو گالري عکساي دوربينمو باز کردم.
عکساي مامان.چقدر دلتنگت بودم مامان.اگه اينجا بودي اينقدر ميچلوندمت که مثل هميشه غر بزني بسه يلدا آبلمو شدم.
صداي بلند وحيد منو از فکرام بيرون کشيد
وحيد-يلدا!!!
نگاهش کردم.چي باعث ميشد اينقدر اسمم و دوست داشته باشم؟صداش؟يا لحنش؟
-بله؟
وحيد-کجايي که صداي بوق فر رو نميشنوي
تازه صداي آروم زنگ فر رو شنيدم.بلند شدموبه آشپزخونه رفتم.يعني اگه وحيد روزي 1بار همينجوري صدام کنه قول ميدم هرکاري بگه انجام بدم براش
لازانياحاضربود.پنيرپيتراشو ريختمو رفتم دستشويي.
اومدني از جلوي ميز رد شدم احساس کردم جاي گوشيم از اون حالتي که گذاشتم تغيير کرده.متعجب به جاي خالي وحيد رومبل نگاه کردم.حتما تو اتاق بود.از اينکارا نميکرد اين پسر،جستجو تو گوشي من ميکنه يا من توهم زدم...بيا،اينقدر بهم بي توجهي ميکنه شدم يه پاخل و چل به تمام معنا
همونجور گيج روي اُپن وسايلاروگذاشتم.براي اونم بشقابي گذاشتمو نوشابه ازتو يخچال در آووردم.
ظرف لازانيارو روي اُپن گذاشتمو در حاليکه دستکشامو در مياووردم صدامو انداختم سرمو داد زدم:وحيد بيا لازانيا
جوابي نداد
دوباره داد زدم:از کفت ميره ها...خيلي پرملاته
بازم جواب نداد.تخس.
romangram.com | @romangram_com