#انتخاب_دوم_پارت_102
اه اه...از اين فيلم حال به هم زنا بود.
ديدم به کاسه نگاه کرد گرفتم سمتش با اخم گفت :نميخورم
منم شونه بالا انداختمو آروم گفتم:به درک
ديدم خيلي فيلمش حالت تهوعه گفتم:چيه اين؟بزن يه کانال ديگه
جواب نداد.منم سعي کردم نگاه نکنم...يه يارو بود انگاري ساديسم داشت.دختراي چشم آبي رو ميکشت.خيليم بد ميکشت.خوبه من چشمام آبي نيستا...والاتهران از اين زامبي ها پيداميشه
زنگ درو دوباره زدن.اين بار خودش بلند شد منم رفتم تواتاق براي اينکه بتونم هيزي کنم لاي درويکم باز گذاشتم.اين بار يه مرد ميان سال بود.بسته هاي گوشتو مرغ و فيله ي ماهي و سوسيس کالباس توپلاستيکا معلوم بود
همينکه رفت منم دوباره پريدم تو آشپزخونه...کالباساي ورق ورق شده رو بيرون آووردموچند تا انداختم بالا.
کاش هميشه خونه بود من ميفرستادمش خريد...هميشه؟به قول وحيد مگه تا کي اينجام؟
نفسمو با حرص دادم بيرونوگوشت و از تو بسته اش بيرون کشيدم.
کلي طول کشيد تا خوردو بسته بندي و کاراي شستن گوشت و مرغ ها تموم شه
نگاهي از رو اُپن بهش کردم.هنوز مشغول اون فيلم چندش بودوکاسه پفک منم دستش بود.
چي ميگفتم ،ميگفتم مال منه نخور؟خودش خريده ديگه
اول خواستم غذا درست کنم ولي ديدم اين کالباساچشمک ميزنن
-آهاي آقا...شام کالباس ميخوري يا غذا درست کنم؟
وحيد-براي خودت تدارک ببين خانوم
-پس تو باچي اينقدر هيکل گنده کردي؟منکه نديدم چيز خاصي بخوري
وحيد-اونش ديگه به خودم مربوطه
-بياوخوبي کن...اصلا من ميخوام لازانيا درست کنم...اگه ميخواي بگو براي تو ام درست کنم بعدا نياي به غذام ناخونک بزني
romangram.com | @romangram_com