#انتخاب_دوم_پارت_101

-کيه؟
پسربچه اي حدودا 15 16ساله روبه مانيتور ايستادوگفت:ازسوپري سفارشاتونوآووردم خانوم
-بيايد بالا...طبقه 18واحد2
پيش خودم گفتم ديوونه اگه نميدونست که زنگ اينجارونمي زد...ول کن باباخيلي کلاس داره
خواستم مانتو بپوشم که وحيد از رو مبل بلند شدوبا اخم گفت:بروتواتاق
اوهو
رفتم تو اتاق ولي درو نبستم و رو تخت روبه روي در نشستم.
صداي در که اومد باز کرد.
پسره سلامي دادووحيدم گفت ببره بذاره تو آشپزخونه.من ميديدمش اون منو نميديد.
دست پسره پرپلاستيک بود.داشت ميرفت سمت آشپزخونه که وحيد اومد در اتاقو بست.
اي بابانميذاره به فضوليم برسما
خلاصه که پولشو حساب کردو همينکه صداي در اومد منم پريدم بيرون
رو اپن پُرپلاستيک شده بود.زير لب گفتم:بيچاره چجوري اينارو تنهايي آوورده!؟
از شيرمرغ تاجون آدميزادتو خريداپيدا ميشد.
وحيد رفت روي مبل نشستوهمچنان درحال ديدن فيلم بي سرو تهش شد.
آخ آخ...پدر پولداري بسوزه،تابه حال اين همه خريدو يه جا نديده بودم
خلاصه که يخچال ترکيد بسکه توش چيز ميز رفت وکابينتيم که توش مواد خوراکي ميذاشتم پرشد.چيپس و پفکم گرفته ناجنس.
پفکوريختم توي کاسه ورفتم کنارش روي مبل.

romangram.com | @romangram_com