#اجبار_اختیاری_اختیار_اجباری__پارت_69


-پشت سرم بیا.چوسایلتو شهرام میاره.

-من هیچ جا نمیام!

برگشت سمتمو گفت:

-تو همش باید مخالفت کنی؟

-من زور تو کلم نمی ره.

با عصبانیت و تحکم گفت:

-من زور رو تو کلت فرو می کنم.

پشتشو بهم کرد و با همون تحکم گفت:

-یا خودت میای یا به زور می برمت.

سرجام وایسادم و تکون نخوردم ،برگشت سمتمو با همون لبخند حرص درآر گفت:

-یادت باشه اگه من به زور ببرمت امکان داره رو تنت خش بیفته، بعد اووف می شی!

عصبی بهش نگاه کردم.تو نگاهش دیگه نفرت نبود.گیج بودم از اینهمه ندونستن، گیج بودم!این عصبانیت از گیج بودنم بود. خواست بیاد سمتم که دست پرستو جلوشو گرفت. با آرامش گفت:

romangram.com | @romangram_com