#اجبار_اختیاری_اختیار_اجباری__پارت_51
با صدای حسام به سمتش برگشتم.باهام سرد بود اما حرف می زد.گیج پرسیدم:
-بخاطر کی؟
-بخاطر کی نه،بخاطر چی؟
چشمامو تو حدقه گردوندم و گفتم:
-خیلی خب حالا !بخاطر چی؟
با انگشتش به جای سیلیم اشاره کرد و گفت:
-بخاطر این!
رومو ازش برگردوندم و گفتم:
-برو بابا!من بخاطر از این بدتراشم گریه نکردم.
کنارم رو صندلی میز توالت نشست و گفت:
-می ترسم اشکتو در بیاره.
با خنده گفتم:
romangram.com | @romangram_com