#اجبار_اختیاری_اختیار_اجباری__پارت_29
-مامان...
حرفمو قطع کرد و پیشونیم رو بوسید و گفت:
-قربون دختر کله شق خودم برم.
لپشو ماچ آبدار کردم که با چندش منو از خودش دور کرد و گفت:
-اه گمشو اونور !می دونه بَدم میادا.اه!
دستشو محکم رو لپش می کشید که مثلا پاکش کنه.با خنده گفتم:
-بله بایدم بدت بیاد،من که نباید بوست کنم.
مامان پاشد رفت سمت در و گفت:
-اون حسامه مادر مرده راست می گفت؛تو آدم نمی شی!
با اسم حسام ناراحتی اومد تو دلم.با ناراحتی پرسیدم:
-خیلی ازم ناراحته؟
از پشت در صدای حسام اومد که گفت:
romangram.com | @romangram_com