#اجبار_اختیاری_اختیار_اجباری__پارت_26


-جان دلم؟

مامان زد زیر گریه.ترسیدم و گفتم:

-مامان چی شده؟چیزی شده؟کسی طوریش شده؟

سرشو به معنای آره بالا و پایین تکون داد و آروم اشکاشو پاک کرد.

-اتفاق مهمتر از این که داری تلف می شی؟

-چی می گی مامان؟کدوم تلف شدن؟

آروم و دزدکی گفت:

-ببین مادر!هنوزم دیر نشده ها،بیا وسایلتو جمع کن شبونه برو!

با تعجب نگاش کردم و گفتم:

-مامان چی می گی؟ حالت خوبه؟

-مگه امروز رو ندیدی؟بدبخت می شیا.سالی که نکوست از بهارش پیداست!

-مامان؟من جوابمو دادم همه مردم هم خبردار شدن.بذارم برم که چی؟قضیه مرگ و زندگیه؛الکی نیست که!

romangram.com | @romangram_com