#اغوا_شده_پارت_8


سپهر:...بله

کاموس: چرا جدا شدن مادر و پدرت؟

سپهر: من نمیدونم خیلی کوچیک بودم که از هم جدا شدن

کاموس: شده از مادرت بپرسی!

سپهر: نمیخوام ناراحتشون کنم ....پدر دوتا خونه کناری زندگی میکنن با همسر جدیدشون و پسرخونده اش

کاموس: پس پدرت همسر دیگه ای داره

سپهر: بله...(سرش رو پایین میندازه،نبود و نداشتن پدرش درد بزرگی بود)

کاموس متوجه حال بد سپهر شد و به کنارش رفت،سر پسر رو به آغوش کشید

کاموس: تا حالا کشتی گرفتی ؟(لبخند بزرگی میزنه تا ناراحتی سپهر رو از دلش دربیاره)

سپهر: نه راستش ،بچه ها بهم میگن نی قلیون ....(لبخند کمرنگی به صورت مهربون مرد میزنه)

کاموس: خب پس شاید خوب باشه یه بار با یه نی قلیون درازتر از خودت مسابقه بدی؟ هوم !نظرت چیه؟

سپهر: عالیه (لبخند شیطونی میزنه و از رو اپن قدیمی پایین میپره)

بلند میشد و گارد میگیره، کاموس خنده بلندی میکنه و از زمین جداش میکنه

یگانه: سپهر مراقب باش، هر کسی که میاد اینجا آشنا نیست که سریع باهاش گرم میگیری

کاموس به آرومی پسر بچه و روی زمین میذاره و به یگانه خیره میشه

romangram.com | @romangram_com