#اغوا_شده_پارت_30


کاموس: چرا ازدواج نمیکنی ،برا آینده پسرتم بهتره

یگانه :آره راست میگی کم زخم خوردم حالا از یه شوهر دیگه چه اشکالی داره، حاضرم چشمام کور بشه و سوزن بزنم ولی بخاطر مخارج گدایی نکنم

کاموس: دلیل شما زنا برای جبهه گرفتن چیه !من دارم میگم توی روستا به این کوچیکی وقتی مردی ازت خوشش اومده ازدواج کن که یکی مثل من اومد تو خونت ازتون دفاع کنه

یگانه: اومدن یه فرار به خونم شرف داره به شوهری مثل بهرام

کاموس: شنیدم چی گفتی.

یگانه :خوبه پس.....

صدای درخونه باعث شد دست از گفتگو بردارن و کاموس سریع کلتش رو در بیاره.یگانه با دلخوری نگاهی به کاموس انداخت و به سمت درخونه رفت

کاموس: بذار سپهر بره

ناصر: یگانه خانم خونه نیستید؟

کاموس به یگانه نزدیک شد و کلت رو به کتفش فشار داد

کاموس:پس اسمت یگانه بود

یگانه :هیس .......وقت گیر آورده

سپهر: آقا ناصر ،مادرم هنوز ناخوشن استراحت میکنن .کارتون رو بگید

ناصر :ای بابا باشه .پس این میوه هارو بگیر

سپهر :آقا ناصر زحمت نکشین ما دونفر بیشتر نیستیم ،خراب میشن

romangram.com | @romangram_com