#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_91

دستی روی موهام نشست!
دستی بزرگ و مردونه که متعلق به علی بود!
کاش این دستا دستای سهیل بود، وقتی میخواست آرومم کنه و دست تو موهام میکشید!
امروز علی، عجیب شبیه سهیل شده!
حرکت دستش روی موهام، حس خوبی رو بهم میده!
چشمهام بسته هستو لذت خاطراتم با سهیلو به جون میخرم!
کمی آرومتر شدم!
باید اعتراف کنم که علی هم خوب میتونه آرومم کنه!
- بهار!
جوابمو نمیدی؟
میدونم بهت برخورده!
خودت کم غصه نداری، ولی خب چه میشه کرد؟
مادره و نگران!
فکر میکنه نوه اش زیر دست نامادری افتاده!
میخواد خودی نشون بده!
همون طور که سرم رو زانوم بود با صدای آرومی گفتم:
- با نامادری مشکلی نداره، با من مشکل داره!
- سرتو بلند کن ببینم!
نمیدونم چرا سرم از اون فرمان بردو خودشو از روی زانو بلند کرد، بدون اینکه من بخوام!
نگاهمو تو چشماش دوختم
دستشو جلو آورد
روی صورتم، زیر چشمم گذاشتواشکامو پاک کرد
بعد سرشو کج کردو با نگاه دلخوری گفت:
- گریه چرا دختر خوب؟
بدون اینکه جوابشو بدم نگاهش کردم!
اون چشمای مشکی ترسناک، با اون صورت سبزه ی ته ریش دار، حالا برام پر از آرامش بود!
دیگه ترسی وجود نداشتو امنیت بود!
لبخندی که روی لبش نشست، برای اولین بار بهم ثابت کرد که چهره اش با تمام مردونگی صورتش، قشنگه!
آره، قشنگه!
شاید مریم حق داشته که عاشق این مرد باشه!
- نمیخوای جوابمو بدی؟
با منم قهری؟
- مادرتو تنها گذاشتی؟
- رفت!
- چی؟
- وقتی دید از تو طرفداری میکنم رفت!
- نمیخواستم باعث کدورت بشم، ولی دیگه تحمل نداشتم!
- مهم نیست، اون اهل قهر کردن نیست!
فقط زبونش تنده، تو دلش چیزی نیست!
- خسته شدم علی، خیلی خسته ام!
- منم همین طور!
- تو چرا؟
تو که مردی، حرفی بهت نمیچسبه!
همه میگن مرده و نیاز داره زن بگیره، این منم که با این ازدواج شدم یه زنه مورد دار!
- این چه حرفیه؟
هرکی ندونه، من خوب میدونم که تو برای نجات اون چکار کردی!
اینو قبلا هم بهت گفتم!
- چه فایده!
یه روز مامانم بهم گفت "دمدمی مزاج "!
یه روز مادری که مثل مامانم دوسش داشتم، بهم گفت " ه ر ز ه "
یه روزم مادر مردی که در حال حاضر گناهش مثل منه، بهم گفت " آویزون "
بابام که اگه یه روز منو نمیدید، زنگ میزدو میگفت " چرا چند روزه اینجا نیومدی " از خونه اش بیرونم کردو یه سراغی هم ازم نمیگیره!
برادری که تنها خواهرشو بهترین خواهر دنیا میدونست، ترکم کرده!
این حرفا تموم بشو نیست!
هم تو فامیل خودمون میپیچه، هم تو فامیل شما!
و همه فقط یه چیزو میبینن!
زنه اومد رضایت بگیره، به جای رضایت دلو قلوه گرفت!
خودشو آویزونه مرده کرد!
تا چشم شوهرشو دور دید، یه لقمه ی دیگه گرفت!
زهر خندی زدمو گفتم:
- حالا جالب اینجاس که اگه مردی زنش زندان بره، دو روز بعد اگه زن بگیره، همه میگن خب مرده!
حق داره زن بگیره!
مرد که نمیتونه بی زن بمونه!
زنش مقصره که افتاده زندان!

romangram.com | @romangraam