#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_52
- آره، خوبم!
- میتونی حرف بزنی؟ حالشو داری؟
- آره بابا جونم، خوبم، بفرمایید!
- شما بفرمایید!
- چی بگم؟
- مامانت چی میگه؟
- میخوام جدا بشم!
- چرا؟
- خسته شدم، از زندان، از اعدام، از التماس کردن های بیهوده، از همه چی!
- فرار راه درستی نیست!
- میدونم، ولی طلاق بگیرم بهتر از اینه که منتظر تارخ اعدام باشم!
- اونجوری دیگه منتظر نیستی؟
- نه!
- منکه دخترمو بیشتر از تو میشناسم، اون برای غریبه ها هم دل میسوزونه، چه برسه به شوهرش!
- برای همین میخوام جدا بشم که دیگه نگران شوهرم نباشم!
- مگه فقط طلاقه؟
دلتو چکار میکنی؟
- نمیخوام تاریخ فوتشو توی شناسنامه ام ببینم!
- مهر طلاق که بدتره!
- برای من بهتره!
- مرگ حقه، خواست خداست، ولی طلاق منفوره، من دلم نمیخواد دخترم مطلقه باشه!
تا حالا هر طور خواستی آزادو راحت گذاشتمت، ولی اینو نمیتونم!
- بیوه چی؟
- طلاقم بگیری بیوه میشی!
- ولی بهتره!
- بهار!
- نمیتونم بابا، تحملشو ندارم، باور کنین گنجایش ندارم!
- جواب پدرو مادرشو چی میدی؟
جلوی مردم چجوری سرتو بالا میگیری؟
میخوای بگن تا به سختی خورد کم آورد؟
- من هیچ کس برام مهم نیست، فقط خود سهیل مهمه که اونم راضیه!
- اون بدبخت که به خاطر خودت راضیه، وگرنه خدا میدونه تو دلش چه خبره!
romangram.com | @romangraam