#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_50


- چی؟ ... بهش ... گفتی ... چطوری آخه؟

- رفتم دلیلمو گفتم، اونم گفت این بهترین کاره!

- اون برای اینکه به دل تو راه بیاد این حرفو زده، وگرنه کدوم مردیه که عاشق زنش باشه و راضی باشه که از زنش جدا بشه؟

- نمیدونم، نمیدونم، من تصمیممو گرفتم، عوض هم نمیشه!

- همیشه لج باز بودی، همیشه حرف حرف خودت بوده، یه روز پاتو کردی تو یه کفشو گفتی سهیل، حالا هم که میگی میخوای طلاق بگیری!

- مگه سهیل بد بوده؟

خیلی هم از اینکه باهاش ازدواج کردم راضیم، قسمته دیگه، با ما نساخت، حالا من باید تا آخر عمرم یه زن شوهر مرده باشم؟

مامان با چشم های گرد شده نگاهم میکنه!

سابقه نداشته اینجوری صدامو بندازم روی سرم!

چقدر سخته که مجبور باشی نقش بیرحمی را بازی کنی که خودت هم حالت ازش بهم میخوره!

بی حوصله به اتاقم رفتم و درو از پشت قفل کردم

حوصله ی هیچ کسی رو نداشتم

چه خوبه که بهادر اینجا نیست، برعکس همیشه امروز خونه ی خودشونن!

خوبه نیست تا نصیحت کنه، برای امروز بسمه!

حتما به بابا هم جواب باید پس بدم

اونم باشه برای فردا

الان دلم خواب میخواد

خوابی که منو ببره و دیگه به این دنیا نیاره!

سرمو تو بالشم فرو میکنم تا خوبم ببره!

خونه ساکته، از مامان خبری نیست

فهمیده که حوصله ی بحث ندارم

اما با این سکوت هم نمیتونم بخوابم

صدای در زدن میاد

هنوز بیدارم

حتما بابائه!

جوابی نمیدم

دلم نمیخواد حرف بزنم

حداقل امشب نه!

صبح با سردرد بدی بیدار شدم

حالم اصلا خوب نیست

دستمو به سرم میگیرمو از جام بلند میشم

همه ی دیشبو بیدار بودم واگر هم خوابیدم کابوسی از صحنه ی اعدام سهیلو دیدم!

romangram.com | @romangraam