#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_40
فقط این وسط یه چیز میمونه، تو به اسم زن من تو این خونه میای، ولی فقط پرستار دخترم میشی، همین!
- چرا فکر کردین که قبول میکنم؟
- خودت گفتی هر کاری میکنی که زنده بمونه! یا ازش جدا میشی و شاهد زندگی در کنار خانواده اش میشی، یا اینکه منتظر میشی روز اعدامش برسه!
- خیلی بی رحمین!
- اگه جدا شدن تو از اون و ازدواجت با من براش از مرگ هم بدتر باشه، ترجیح میدم از شکایتم بگذرم!
- ولی این منصفانه نیست! من تقاص چیو بدم؟
- تقاص هم پیالگی با یه آدم عوضیو!
- حرف دهنتو بفهم، سهیل خیلی از تو مرد ترو بهتره!
- مرده که انقدر میزنه که خیابونو از بیابون تشخیص نمیده!
- من حاضرم پرستار دخترت بشم، تا آخر عمرم، ولی بدون شرط ازدواجت!
- یعنی جدا میشی؟
- خب اگه جدا شدنم خیالتو راحت میکنه، آره!
- اینجوری فایده نداره! از کجا معلوم بعد از جدایی و بعد از اینکه من رضایت دادمو آب ها از آسیاب افتاد دوباره نرفتی باهاش ازدواج کنی؟!
- خیلی شکاکی! از جدایی ما چی به تو میرسه؟!
- اون منو از زنی که دوسش داشتم جدا کرد، منم انو از تو جدا میکنم، نگاهشو بهت دیدم، از دور داد میزنه که چقدر دوست داره! باید زجری که من کشیدمو بکشه، باید عذابی که من کشیدمو بکشه! باید مثل من درد بکشه!
- حرفت غیر منطقیه!
- من این حرفها حالیم نیست، هرطور میلته، نمیخوای به سلامت!
- ولی ...
- دیگه کافیه، هرچی لازم بودو گفتم، دو روز وقت داری که فکر کنی و بهم جواب بدی، در ضمن، اگه جوابت مثبت بود، احدی نباید از قولو قرار ما باخبر بشه!
باسکوت داشتم بهش نگاه میکردم
چطور یه آدم میتونه اینطوری باشه!
اون که میگفتن آدم خوبیه؟!
خواستم برم که چیزی یادش اومدو گفت:
- راستی، اینطوری هم خانواده اش داغدار نمیشنو روح مریمم شاد میشه، هم خودش تقاص دردی که من کشیدمو پس میده!
و باز جوابم بهش سکوت بود!
سوار ماشین شدمو رفتم
نمیدونم تا چه ساعتی بیرون بودم، ولی وقتی خونه رفتم اونقدر دیر شده بود که بهادر خشمگین جلوی در ایستاده بودو با دیدنم سیلی محکمی تو گوشم زد!
بغضم راهش باز شدو گریه کردم!
هق هقم سکوت شبو میشکست!
از بهادر ناراحت نبودم
حقم بود
همه از غیبتم ترسیده بودن!
romangram.com | @romangraam