#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_26
با خشم داشت نگاهمون میکرد
اخمی کردمو نگاهمو ازش گرفتم
به چه حقی میخواست در مورد جون آدمی نظر بده؟!
اون که خدا نیست!
به چه حقی میخواد جونمو ازم بگیره؟!
45روز از اون شب شوم میگذره
45 شبه که نخوابیدم
45 شبه که غذام گریه بوده و صدام آه
چطور تحمل کنم
چطوری دست رو دست بذارم تا عشقمو اعدام کنن؟
چرا آدما اینجورین؟
چرا انقدر بخشیدن سخته براشون؟
چطور میتونن بشینن نگاه کنن تا یه جونی گرفته بشه
تا نفسی بیرون نیاد!
چطور تحمل کنم نگاه غم زده ی سهیلو هر وقت که میرم ملاقاتش؟!
مدتیه که میخوام برم خونه ی معتمد تا التماسش کنم رضایت بده
پدر، مادر سهیل و مامان بابای خودم برای مراسم ختم همسرش رفتن
میگفتن با اینکه همش اخم کرده بوده ولی حرف بدو نا مربوطی بهشون نزده!
میگن مرد معقولیه!
تو این مدت نخواستم برمو باهاش روبرو بشم
دلم میخواست برم رضایت بگیرم، ولی مامانم میگفت " صبر کن چهلم زنش تموم بشه بعد "
حالا وقتشه
باید برم برای زندگیه همسرم بجنگم
نمیخوام بعدها افسوس بخورم که شاید فرصتی بود!
هفته ی اول خونه ی پدر سهیل بودم، بعد اومدم خونه ی مامانم
اینجا راحت ترم
بهادرو ریحانه هم خیلی هوامو دارن
هر روز بهم سر میزنن، به زور منو به حرف میارن تا افسرده نشم
ولی از دلم خبر ندارن
نمیدونن که مدتیه روزها مو دارم معکوس میشمرم
باز خدا خیر بده قاضیو که مدت زیادی تا اعدام فرصت داد
خدا رو چه دیدی شاید تو این مدت فرجی شدو شاکی رضایت داد
romangram.com | @romangraam