#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_16
چطوری بگم من همسر اونی هستم که ...
چطور میتونم بگم؟
آه سهیل!
سهیل تو چکار کردی؟
غم چشمهای سیاه مرد روبروم اونقدر زیاد بود که زبونمو بند بیاره
مگه من برای همین دنبال اون خانوم نیومده بودم؟
مگه نمیخواستم توضیح بدم که همه چى یه دفعه ای شد!
مگه نمیخواستم یه آدرسی نشونی پیدا کنم تا مشکل سهیلم حل بشه
پس چرا الان ساکتم؟
چرا جرأت نمیکنم حرف بزنم؟
چرا نمیتونم تو چشمهای این مرد نگاه کنمو بگم ...
نه نمیتونم ..
سرمو پایین انداختم که برم
نمیتونستم
حداقل الان نه!
اون داغش تازه ست
چطور به غم خونواده ی اون دختر فکر نکرده بودم
چقدر خود خواه بودم
هر چی باشه اونا عزیزشونو از دست دادن
عزیزی که شاید عشق کسی بوده!
پشتمو به مرد کردمو کمی جلو تر رفتم که صداش بلند شد
- کجا خانوم؟ شما همسر منو میشناسید؟
همسرش؟
اون ... اون .. همسرشه!
وای!
سهیل، حالا من چکار کنم؟
چطوری به این مردی که اینجوری از غم از دست دادن همسرش اشک میریخت بگم ...
سربازی جلو اومد، نگاهی به من کردو پیش مرد رفت
صداشو میشنیدم
کارمو راحت تر کرد
به مرد گفت
- همسر شما با اتومبیل تصادف کردن
romangram.com | @romangraam