#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_148
قدر خنديديم با دوستامون
اين آهن وصف حال دل منه
وصف الان منه
چشمامو گيبندمو با آهنگ نجوا ميکنم
برف برف برف ميباره
آسمونم دلش غصه داره
حق داره هرچى امشب بباره
جاى برف، باز ميشينى کنارم
مطمئنم ديگه شک ندارم
شک ندارم تو هم فکرم هستى
تنهايى تو اتاقت نشستى
سهيل
چکار کنم که هر لحظه يادت نکنم
چرا اون بى احتياطى رو کردى
چرا بى عقلى کردى
چرا يه بار فکر نکردى که اين ديوونه بازى ها کار دستت ميده
يادش به خير، اون روز با هم سيگار برگ کشيديم
من براى اولين بارم بود
ولى خوشم اومد
هرچى که با تو بود خوب بود
تو برف بهم چسبيد گرماى آتيش سيگارو نگاه داغ تو ذوبم کرد
يادش به خير
چشم به برفاى بيرن از پنجره دوختم
دوباره نجوا کردم
با نگاه به برفاى يه دست سفيد
چهره ى سهيل جلوى نظرم اومد
لبخندى زدمو کمى بلند تر خوندم
گفته بودى دلت تنگ نميشه
پس چرا هى مياى پشت شيشه
برف برف برف ميباره
خاطره هاتو يادم مياره
دستمو روى شيشه ميکشم تا اون روياى قشنگو لمس کنم
romangram.com | @romangraam