#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_129


قلبم ديوانه وار تو سينه ام ميکوبه

دو طرف گيجگاهم درد گرفته

احساس ميکنم فشارم به چهار رسيده

هيچى و هيچ جارو نميبينم

فقط دطتايى رو ميبينم که درو گرفتنو کسى که پشتش به منه

خوبه در حالت نرده نرده اى يه

ميتونم از اينجا کلافگيشو ببينم

ميخوام زود تر برمو اين فاصله رو از بين ببرم ولى چطورى!

درو باز کردمو اسمشو صدا زدم:

- سهيل!

به طرفم چرخيد

با اشتياق نگاهم کرد

شوق نگاهش رفتو جاشو به دلگيرى داد

دستاشو مشت کردو فشرد

اونقدر محکم که صداى استخونوى بند انگشتاشو هم شنيدم

- فيق نيمه راه شدى

گفتم عيب نداره، من خطا کردم چرا اون پاسوزم بشه ...

ولى از وقتى که فهميدم زن کى شدى ...

شبو روزمو از دست دادم تا آدرستو پيدا کنم

هيچ کس آدرستو بهم نميداد

نه خانواده ى خودم

نه خانواده ى تو!

آخرسر انقدر التماس بهادر کردم تا آدرس اينجا رو گفت

فقط اومدم يه سوال بپرسم چرا بهار؟

چرا زن اين آدم شدى؟

چى دارم که بگم!

چى بگم؟

- سهيل!

- ميدونى چقدر دلم براى اين سهيل گفتنات تنگ شده

ميدونى چقدر حسرت ميخورم که ديگه مال من نيستى!

چرا بهار؟

چرا؟

romangram.com | @romangraam