#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_116

على خطاب به اونا گفت:
- معرفى ميکنم، بهار!
همين، فقط بهار
حتى همينم با اکراه گفت
چرا توقع داشتم بگه همسرم؟
چرا بگه؟
چون همسرشم!
مگه نيستم؟
دستشو به سمت مادر مريم گرفتو گفت:
- مادرم و برادراى گلم مهدى و ميثم!
به دو برادر نگاه کردم شبيه هم بودن
فقط يکى با چشماى آبى و کينه اى، پر از نفرت!
و اون يکى با چشمايى عسلى رنگ، مهربون مثل ...
آره مثل سهيل
با همون چشما و همون نگاه
با صداى صحبت مادر مريم نگاهمو از اون چشماى عسلى رنگ گرفتمو به مادرش نگاه کردم که خطاب به من گفت:
- فکر ميکردم دنبال رضايتى
صورتشو جمع کردو گفت:
- بس نبود خودشو پر پر کردين؟!
بايد بچه و شوهرو خونه و زندگيشم ميگرفتين؟
در جوابش على به حرف اومد:
- جنس بهار با اون مردک فرق داره
بهار بى تقصيره، براى همين از اون بى همه چيز جدا شد
با اين حرفش تيز نگاهش کردم که از چشماى تيز بيپ مهدى دور نموند
پوزخندى زدو گفت:
- على جان، درکت ميکنم که بعد از مريم احتياج به زن داشتى، ولى فکر نميکى با اين تصميم اشتباه بزرگى کردى؟
نگاهى با تحقير به من کردو ادامه داد:
- با زنى ازدواج کردى که تو سختى شوهرشو ترک کرد
ميگن آدما تو سختى خودشونو نشون ميدن
پسره ى پر روى..
خونم به جوش اومد
هرچى از دهنش در اومد گفت!
على هم که مثل بز کوهى نگاه کرد!
پس چى؟
نکنه توقع داشتى ازت دفاع هم بکنه
اونم از کى؟
زن قاتل عشقش!
ولى الان زنشم!
زنش!
نکنه دلت ميخواد به رسميت بشناسدت!
نه!
معلومه که نه!
منم اونو شوهرم نميدونم
به جهنم که لال مونى گرفته
خودم الان مثل شير از خودم دفاع ميکنم
چادرمو که افتاده بود رو شونه امو محکم با يه دستم گرفتم و دست ديگه امو دور بازوى على حلقه کردمو با لبخندى مصنوعى رو به اون چشم آبى چشم سفيد گفتم:
- شما نميخواد نگران على جان باشيد
هرچى باشه على ازدواج دومشه و آدما تو ازدواج دومشون موفق ترن
اينبار بهتر از سرى قبل تصميم گرفته
شما نگران خودت باش
معلوم بود همه شون دارن حرص ميخورن
بادى به غبغبم انداختمو يه لبخند واقعى اومد رو لبم
ولى على بادمو خالى کرد
- صدبار ديگه ام ازدواج کنم هيچ کس براى من مريم نميشه!
حالا حتما بايد اينو ميگفت!
از رو نرفتمو با لبخند بهش گفتم:
- قبول دارم عزيزم
از قديم گفتن که هيچ عشقى تو دنيا مثل عشق اول نميشه
ولى تو با مريم، مدت زيادى بودى
ما تازه ازدواج کرديم
هنوز زوده براى قضاوت و مقايسه!
با اين حرفم هيچ کدوم هيچى نگفتن
فقط مادر مريم آهى کشيدو گفت:
- من ميرم پيش عسل

romangram.com | @romangraam