#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_10


هنوز هیچی نشده انواع و اقسام دودو الکل پخش شده بودو هرکس دنبال سلیقه ی خودش بود!

سهیل هم که تا رسیدیم یه جام برداشتو سر کشید!

به منم تعارف کرد که طبق معمول جوابم منفی بود!

از نوشیدن این مواد الکلی خوشم نمیومد، چیه خودمون به بدن خودمون آسیب برسونیم؟

ولی سهیل برعکس من بود!

کلا از مستی بدم میاد

سهیل هم که همش با خنده میگه امتحانش کن!

مستی و راستی!

ولی من این حرفو قبول ندارم

مگه باید مست بود تا صادق بود؟

مانتو مو در آوردمو یه گوشه نشستم

یه کم که گذشت دوست سهیل که اسمش رادین بود برای خوشامد پیشمون اومد و بعد از تعارف تیکه کردن، یه چیزی درگوش سهیل گفت که سهیل و خودش هر دو بلند خندیدن!

انقدر از این کار بدم میاد!

انگار نه انگار منم آدممو دارم نگاهشون میکنم!

با اخم نگاهمو به اطراف دوختم که رادین شرو کم کرد!

ایش!

خیلی ازش بدم میاد

با اون چشم های هیزش!

سهیل که دید ساکتم، سرشو بهم نزدیک کرد تا صداشو بهتر بشنوم

- چرا اخم کردی؟

یه کم لبخند بزنی به جایی بر نمیخوره!

- حوصله ی اینجور جاها رو ندارم!

- بیخیال دیگه!

به خاطر من!

هان؟

به اجبار لبخندی زدم و سهیل هم لبخند زد

چکار میتونم بکنم؟

حاضرم به خاطرش هر کاری انجام بدم!

سهیل خیلی شلوغ و اهل مهمونیه ولی من کمتر!

اما خب دیگه زنو شوهر باید خودشونو با هم تطبیق بدن!

جشن حسابی شلوغ شده بودو هرکسی هم به کار خودش مشغول بود

سهیل هم که راه به راه مشغول نوشیدن بود!

romangram.com | @romangraam