#دزد_قلبم_پارت_9
-خوب شاید اونجا افتاده
-شاید
-فقط یه راه واسه فهمیدنش هست
ارغوان نگام کرد ادامه دادم:بریم اونجا
-به چه بهانه ای؟
-دزدی
و لبخند خبیثی زدم ارغوان هم خندید یهو در اتاقمون کوبیده شد با اکراه بلند شدم و رفتم سمت در و بازش کردم که مبین و متین اومدن داخل بهشون توپیدم:فرمایش؟
مبین با لحن مسخره ای گفت:اوووو چته اول صبحی مثه سگ پاچه میگیری
-من سگم یا تو؟ که شعورت نمیرسه مثه گاو سرتو انداختی اومدی تو مگه اینجا طویلس؟؟
لبخند کجی زد و گفت:دقت نکردم بذار ببینم
و سرشو دور تا دور اتاق گردوند:حالا که دقت میکنم از طویله هم کمتره
romangram.com | @romangram_com