#دزد_قلبم_پارت_8

با تعجب داشتم به ارغوان نگاه میکردم:یعنی چی نیست؟؟؟

کلافه سرشو تکون داد و گفت:یعنی نیست همه جارو گشتم تو کولم تو کمد زیر فرش ولی نیست

-شاید جایی افتاده

-نميدونم

بعد نشست رو صندلی مشخص بود بغض داره هرکس ندونه من میدونم اون گردنبند چقدر واسش ارزش داره تنها یادگاری از مادرش

آهی کشیدم و خیره شدم به فرش یهو یه فکری به ذهنم اومد و سریع به ارغوان نگاه کردم

-ميگم....چیزه

سرشو بلند کرد و گفت:چیزه؟؟؟

-امکانش هست توی اون خونه که پریشب رفتیم افتاده باشه

ارغوان نگام چندلحظه نگام کرد یهو سیخ نشست و دست کشید به گردنش مردد نگام کرد وگفت:نميدونم

-یعنی چی؟؟

-آخه وقتی خواستم بیام یکی از اون دوتا گلومو گرفت و فشار داد منم دست آخر گردنمو از دستش کشیدم

romangram.com | @romangram_com