#دزد_قلبم_پارت_10
و زد زیر خنده
با حرص زهرماری زیرلب گفتم و رفتم سمت ارغوان و شالشو بهش دادم و خودمم سرم کردم
متین خندید و گفت:بابا حاج خانومااا
مبین هم گفت:اصلا حجاب سنگره
ودوتایی زدن زیر خنده
ارغوان که تا اون لحظه ساکت بود گفت:کارتون؟
متین جدی شد و گفت:پدر میگه واسه امشب کار با شماس
من و ارغوان با تعجب بهم نگاه کردیم و ارغوان گفت:یعنی چی؟ ما همین دوشب پیش رفتیم
مبین:آهااا نیس که دست پر برگشتین
من:خفه باو تو که خودت از ما بدتری
متین:خفه خون بگیرید فعلا که دستور پدره
مشکلی داری؟
romangram.com | @romangram_com