#دزد_قلبم_پارت_66
پرهام روشو کرد سمت احسان و منتظر موند
احسان نگاهی به هممون انداخت و گفت:خوب من اونشب داشتم از آگاهی برمیگشتم سمت خونه و ماشینمم خراب بود به خاطر همین باید یه ربع پیاده روی میکردم تا به آژانس برسم داشتم ميرفتم یهو......
گذشته:
ارغوان نگاهی به دو مرد مست انداخت و دست شکوفه رو محکم فشرد یکی از مردا با چشمای هیزش به ارغوان نگاه کرد و گفت:جووووون منصور چه لعبتایی به تورمون خورده
شکوفه با داد گفت:خفه شو عوضی
ارغوان با خشم گفت:عنتر جای بابابزرگمی
مرد قهقهه ای زد:یه شبو با ما باشین بهتون بد نمیگذره عروسکا
منصور جلو اومد که ارغوان جیغی زد و عقب رفت
مرد دومی پرید و بازوی شکوفه رو گرفت شکوفه جیغی زد:ولم کن آشغال خرفت
ارغوان و شکوفه در حال تقلا بودن که یهو صدای مردی اومد:اینجا چه خبره؟ دارین چیکار میکنین؟
شکوفه و ارغوان با ترس به مردی نگاه کردن که یونیفرم پلیس به تن داشت و با اخم به هر چهار نفر نگاه میکرد
منصور با دیدن پلیس دست مرد دومی رو گرفت و خواستن فرار کنن که مرد سریع کلتشو درآورد و به سمت هر چهار نفر گرفت:کسی از جاش تکون نخوره
romangram.com | @romangram_com