#دزد_قلبم_پارت_59


-فک نکنم اما

رو به من کرد و گفت:اگه دوباره حالش بد شد بهم بگو

سری تکون دادم و کنار شکوفه نشستم و پرهام و هومنم رفتن طبقه ی بالا شکوفه همچنان داشت آب قندو جرعه جرعه میخورد

دستشو گرفتم و گفتم:خوبی عزیزم؟

سری تکون داد و با صدای ضعیفی گفت:خوبم

بعد اینکه آب قندو تموم کرد فرستادمش تو اتاقش تا استراحت کنه و خودمم رفتم تو آشپزخونه

به ساعت نگاهی انداختم 6بود

یا خدا حالا کی میخواد شام بپزه واسه اینا

داشتم قدم میزدم و با خودم میگفتم من که بجز نیمرو غذایی بلد نیستم چه خاکی تو سرم بریزم که یهو فکری به سرم زد سریع رفتم سمت گوشیم که پرهام بهم داده بود خدارو شکر قابلیت اینو داشت برم تو اینترنت

سریع رفتم و سرچ کردم طرز تهیه ی زرشک پلو با مرغ

بعد از باز کردن صفحه و اومدن طرز تهیه اش سریع دست به کار شدم و وسایلاشو آماده کردم


romangram.com | @romangram_com