#دزد_قلبم_پارت_58
خخخخخ چه مخففی
نگاهی به شکوفه کردم که رنگ به رخسار نداشت
-بهتره بری داخل حالت بده
هنوز حرفم تموم نشده بود که داشت از حال سریع گرفتمش تو بغلم ارغوان با نگرانی پرسید:چی شد؟ چرا از حال رفت؟ وای خدا
-نگران نباش زیادی هیجان زده شده بهتره واسش یه لیوان آب قند بیاری
سری تکون داد و با حالت دو به سمت عمارت رفتم منم آروم آروم از پله ها بالا ميرفتم درحالیکه شکوفه رو بغلم داشتم
ارغوان:
با عجله رفتم تو آشپزخونه و آب قندو درست کردم و رفتم تو سالن که دیدم هومن شکوفه رو آورد و با دقت رو مبل گذاشت
رفتم طرفش و آب قندو بهش دادم ازم گرفتو چند قطره رو صورت شکوفه پاشید که شکوفه به هوش اومد بعد هومن لیوانو گرفت جلوی لبش و گفت:از این بخور حالتو بهتر میکنه
همون موقع پرهامم اومد تو سالن و با دیدن شکوفه پرسید:چش شده؟
هومن نگاهی بهش انداخت:هیچی زیادی ترسیده
پرهام سری تکون داد:اگه حالش خیلی بده زنگ بزنم شروین
romangram.com | @romangram_com