#دزد_قلبم_پارت_51
با صدای من از جا پرید و سریع برگشت خونسرد درحالیکه به سمت لباسام میرفتم گفتم:خاله آیدا که توی فرانسه زندگی میکنه
آهانی گفت که ادامه دادم:میخوام لباس عوض کنم
سریع سرشو انداخت پایین و به سمت در اتاق رفت
بعد از پوشیدن لباسام زدم بیرون و سوار لوتوسم شدم و به سمت شرکت رفتم
ارغوان:
بعد از اینکه اون بوزینه رفت رفتم تو اتاقم و رو تختم دراز کشیدم زندگی ماهم خرکی بودا اول که دزد بودیم حالا هم خدمتکار هییعععییی خدا
شکرت کاش منم خانواده داشتم البته شایدم داشته باشم نمیدونم تنها سرنخم گردنبندم بود که اونم این پرهام بیشعور گرفتش
با این فکر یهو از تخت پریدم و کم کم لبخند روی لبم اومد آخ جون امیدوارم فقط هومن رفته باشه به بهانه ی آب خوردن رفتم پایین و وقتی دیدم کسی نیست با خیال راحت رفتم سمت اتاق پرهام به اتاقش نگاهی انداختم ظلمات بود بخدا سری اول که اومدم از بس حرصی بودم از دستش زیاد دقت نکردم ولی الان تازه دیدمش انگار دیوار تیره ای داشت اتاقش و اگه پنجره نداشت صددرصد جهنمی بود واسه خودش یه پرده ی مشکی هم ازش آویزون بود بعد یه تخت با ملحفه ی طوسی مشکی و یه تابلوی خط خطی سفید مشکی بالای تختش یه تی وی بزرگ جلوی تختش و میز آرایش مشکی و درنهایت یه مبل مشکی گوشه اتاق صدرحمت به اتاق خودم خداییش من و پرهام اتاقامون دقیقا نقطه ی مقابل هم بودن اه به درک بیخیال بابا من اومدم دنبال گردنبند قدم اولو که برداشتم یهو خشکم زد از کجا معلوم اتاقش دوربین نداشته باشه یا خدا اگه ببینه دارم تو وسایلش میگردم پدرمو درمياره نگاهی به دور وبر انداختم و با فکری تو ذهنم به سمت طبقه پایین رفتم و چندتا دستمال برداشتم و دوباره رفتم تو اتاق پرهام هوووف بخیر گذشتا مشغول گردگیری بودم که یهو تلفن اتاقش به صدا دراومد دودل بودم جواب بدم یا نه که صداش قطع شد دوباره مشغول کارم شدم گردگیری که تموم شد رفتم سراغ کمدش درو که باز کردم یه کوه لباس آوار شد روم هاج و واج مونده بودم داشتم لباسا رو نگاه میکنم یهو تازه دوزاريم افتاد و جیغ جیغ کردم:تف به روت بیاد بوزینه ی شلخته ی کثیف این چه کاریه؟ خاک تو سرت مگه لباسو اینجوری میذارن تو کمد پسره ی کثیف
همینجوری غر غر میکردم و به پرهام و لباساش فحش میدادم که دوباره تلفن زنگ خورد با حرص رفتم سمت تلفن و گوشی رو برداشتم و دهن باز کردم فحش بدم که با صدای پرهام دهنم همونجوری باز موند وانگار یه سطل آب سرد ریخت رو سرم:اولا بوزینه ی شلخته ی کثیف خودتی دوما انقدر غر نزن پیر میشی سوما اگه بار اول جواب میدادی مجبور نبودی لباسامو جمع کنی چهارما دهنتم ببند مگس توش نره
و قطع کرد همونجوری گوشی دستم مونده بود و تو هنگ بودم انقدر شوکه شده بودم که چندبار تو گوشی رو نگاه کردم و بعد گذاشتمش سرجاش و با قدمای لرزون بدون توجه به لباسا به سمت اتاقم رفتم
پرهام:
romangram.com | @romangram_com