#دزد_قلبم_پارت_50

از جام پاشدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم بعد از شستن دست و صورتم با همون لباسا رفتم پایین و دیدم هومن پشت میزه و مشغول خوردنه سلامی کردم و پشت میز نشستم و یکی از اون دخترا خواست واسم چای بذاره که سریع گفتم:قهوه

دختره نگاهی بهم کرد و سرشو تکون داد وچندلحظه بعد با فنجون قهوه اومد و جلوم گذاشت جرعه ای از قهوه ام خوردم و گفتم:دو تا نکته ی خیلی مهم باید بگم

با این حرف هومن و اون دوتا دختر بهم نگاه کردن که ادامه دادم:اول اینکه در نبود من و برادرم اگه کسی به اینجا اومر حتما حتما بهمون خبر بدید دوم دو تا گوشی در اختیارتون میذارم که اگه کار ضروری داشتین باهامون تماس بگیرین

سری تکون دادن که ادامه دادم:در ضمن

دوباره نگاهم کردن که گفتم:پرهام راد

هومنم سریع گفت:منم هومنم

دخترا سری تکون دادن و اون دختره که سرتق بود گفت:ارغوان

-منم شکوفه

با معرفی شکوفه هومن سرشو آورد بالا و موشکافانه نگاش کرد و بعد از چند دقیقه بی تفاوت شونه بالا انداخت رو به ارغوان گفتم:لباسامو حاضر کن

حرصی نگام کرد و به سمت بالا رفت بعد از خوردن صبحانه بالا رفتم و دیدم کت و شلوار دودی رنگ با پیراهن صدفی رو تخته وارغوان هم خیره به عکس تو اتاقمه رفتم پشت سرش که زمزمه شو شنیدم:چقدر خوشگله

رد نگاهشو گرفتم و رسیدم به خاله

-خالمه

romangram.com | @romangram_com