#دزد_قلبم_پارت_48
پوفی کشیدم و به مبل تکیه دادم چرا احساس میکنم چهره ی دختره واسم آشناس انگار قبلا جایی دیدمش با زنگ موبایلم از جا پریدم با دیدن اسم بنفشه اخمام رفت تو هم ای خدا این چرا ولم نمیکنه اگه بخاطر احسان نبود یه دقیقه هم تحملش نمیکردم ولی مجبور بودم نقش بازی کنم نفس عمیق کشیدم و گوشی رو جواب دادم:جونم خانومی؟
-سلااام عزیزم خوبی؟
-الان که صداتو شنیدم خوبه خوب شدم خانومی
خنده ای کرد و گفت:هومن جوونم
حالم داشت بهم میخورد از لحن حرف زدنش اخم کردم و به زور گفتم:جونم
-شب بیام پیشت؟؟؟
یا خدا دختر انقدر بی حیا ندیده بودم
-خانومی امشب قراره دوستای پرهام بیان اینجا بذار واسه یه وقت دیگه
-چه حیف باشه پس میای بریم خرید؟
-الان؟؟؟؟
-یه ساعت دیگه
نفسمو فوت کردم و گفتم:باشه
romangram.com | @romangram_com