#دزد_قلبم_پارت_45
ارغوان:میشنویم
خندم گرفت داشت ادای پرهامو در میاورد
پرهام اخمی کرد و ادامه داد:اولا که من و برادرم راس ساعت هشت باید سر کارمون باشیم پس شما موظفید زودتر بیدار بشید که هم صبحانه و هم وسایل مورد نیاز ما رو آماده کنید من ساعت 3برمیگردم خونه و برادرم 4و ناهارمون رو همونجا میخوریم پس تا اون موقع بیکارید اما به محض اینکه ما اومدیم باید آماده باشید تا هرچی میگیم انجام بدید و راس ساعت 9هم موقع شامه بعد از اون هم اگه کاری باهاتون نداشتیم وقتتون آزاده درضمن یه نکته ی مهم اگه بخواید میتونید بیرون برید اما فقط اون وقت هایی که ما هیچکدوم تو خونه نیستیم نه هیچ زمان دیگه ای و اما حقوقتون هم ماهی600تومن
بعد از زدن حرفاش نگاهی به ما انداخت و بلند شد و به سمت پله ها رفت وقتی رفت ارغوان رو کرد بهم و گفت:پولش که خوبه
سری تکون دادم و گفتم:همه چیش خوبه حداقل هم خونه داریم هم کار و سعیدی هم پیدامون نمیکنه
سری تکون داد که پرهام برگشت و رو به روی ما نشست و برگه هایی رو به دستمون داد و گفت:این قرارداد یکساله ای که شما اینجا باشید اگه مشکلی نیست امضا کنید
نگاهی به ارغوان و بعد به برگه ها انداختم که پرهام پرسید:راستی مدرک تحصیلیتون چیه؟
همزمان باهم گفتیم:دیپلم
سری تکون داد و چیزی نگفت
بعد از امضای برگه ها نگاهی بهمون کرد و گفت:همه ی اتاقا طبقه ی بالا هستن میتونید هر کدومو که دوس داشتید انتخاب کنید بجز دو تا اتاقی که درشون مشکی و خاکستریه
سری تکون دادیم و به سمت بالا حرکت کردیم
romangram.com | @romangram_com