#دزد_قلبم_پارت_43
و دست شکوفه رو گرفتم بلندش کنم که یهو صداش متوقف کرد:الان میخواید کجا برید؟
-فکر نمیکنم به شما ربطی داشته باشه
با خشم نگام کرد و گفت:پیشنهاد خوبی براتون داشتم حیف که زبون تو بر بادش داد
شکوفه با کنجکاوی گفت:چه پیشنهادی؟
پرهام نفس عمیقی کشید و گفت:من بهتون یه پیشنهاد میدم اگه قبولش کنید هم کار دارین هم خونه
-چه پیشنهادی؟
لبخند مرموزی زد و گفت:سرایداری
شکوفه:
به محض تموم شدن حرف پرهام ارغوان با جیغ گفت:چیییییییی؟؟؟؟
پرهام بدجنس خندید و گفت:البته ما به خدمتکار هم نیاز داریم موقتشو داریم اما زیاد به کارمون نمیاد
بعد ابروهاشو بالا انداخت و گفت:انتخاب با خودتونه یا خدمتکار یا سرایدار
romangram.com | @romangram_com