#دزد_قلبم_پارت_40
متعجب نگاهی بهشون کردم و گفتم:یعنی چی؟چرا پارک؟ مگه شما خونه ندارید؟
شکوفه نگاه پردردی بهم کرد و گفت:نه
متعجب به جفتشون نگاه کردم و گفتم:مگه میشه؟چرا؟
بعد با شک پرسیدم:دختر فراری هستین؟
اون یکی دختره با صدای لرزونی گفت:نه بخدا
ما دختر فراری...
یهو خشکش زد حرفشو قطع کرد و به دوستش نگاهی کرد و شکوفه هم با صدای غم آلودی گفت:چرا ما دختر فراری هستیم اما نه اونجوری که فکر میکنی
دیگه واقعا داشتم هنگ میکردم نگاهی بهش کردم که آهی کشید و ادامه داد:داستان ما خیلی مفصله
رفتم جلوتر و گفتم:میشنوم
متعجب به من نگاه کردن خودمم نمیدونستم چرا همچین چیزی میخواستم گوش کردن به دروغای دو تا دختر که جذابیتی نداشت ولی من میخواستم بشنوم
بازوی اون یکی دختره رو گرفتم وکشیدمش که یهو داد زد:هوی نره خر ولم کن چیکار میکنی؟
-فعلا تا اطلاع ثانوی لال میشی فهمیدی؟
romangram.com | @romangram_com