#دزد_قلبم_پارت_39
-نه دیگه اگه بودم که خیلی راحت به اون سه تا میگفتم پشت این بوته هایید فقط موندم چرا انقدر احمقن که کوله های شما دوتا رو ندیدن
وبعد اشاره ای به کوله هاشون که کنار بوته ها افتاده بود کردم نگاهی به کوله ها و بعد به همدیگه انداختن و چیزی نگفتن
چهره یکیشون خیلی برام آشنا بود انگار که قبلا جایی دیدمش خیره نگاهش میکردم که انگار سنگینی نگاهمو حس کرد و سرشو بالا آورد و با تعجب نگام کرد که گفتم:چهره ی شما برام آشناس ما قبلا همو جایی ندیدیم؟
احساس کردم رنگش پرید و با تته پته گفت:ن....نه....م....من که اولین بارمه شمارو میبینم
متفکر سری تکون دادم و برگشتم تا برم که اون یکی دختره بلند پرسید:کجا؟؟؟؟
با تعجب نگاش کردم و گفتم:اگه اجازه بدید خونم
پشت چشمی نازک کرد و گفت:پس ما چی؟
چشام گرد تر شد وگفتم:یعنی چی؟
اون یکی دختره اومد جلو و بازوی دوستش رو گرفت و گفت:ببخشید شکوفه منظوری نداشت
همین که شما مارو لو ندادید ممنون
شکوفه بازوشو کشید و گفت:خوب ما الان کجا بریم؟؟ اگه بریم پارک که دوباره گیر معتاد میفتیم اگرم بریم قدم بزنیم دوباره از این بلاها سرمون میاد تو بگو کجا بریم؟
romangram.com | @romangram_com