#دزد_قلبم_پارت_33
-خداروشکر که پلیس پیداش شد
-اوهوم پیر پاتالای یابو سن بابابزرگمو داشتن بعد میان میگن
صداشو کلفت کرد و ادامه داد:یه شب با ما باشی بد نمیگذره بهتون عروسکا
-بیخیال بابا بازم خوبه خلاص شدیم
-آره دم احسان جون گرم
با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم:خوبی؟ احسان دیگه کیه؟
-همون پلیسی که شر اون دوتا رو کند دیگه
-تو از کجا میدونی اونوقت؟
شونه بالا انداخت و گفت:خره لباس فرم تنش بود کافی بود رو سینشو نگاه کنی اسمش نوشته شده بود احسان یاوری تازه فک کنم سرگرد بود
-اینو دیگه از کجا میدونی؟
-بابا از درجش میگم تازه گفتم فک کنم مطمئن که نیستم
چشم غره ای بهش رفتم که نیششو باز کرد و گفت:جونم چشم غرررره
romangram.com | @romangram_com