#دزد_قلبم_پارت_3
-آره فک کنم جسی دروغ نگفته
وای خدا بدبخت شدم داشتم فکر میکردم چیکار کنم که چشمم خورد به درختی که نزدیکم بود خیلی دور نبود میتونستم بپرم ولی با این دوتا نره غول چیکار میکردم؟
تو همین فکرا بودم که اون یکی پسره دور خیز کرد و پرید رو درخت که بیاد بالا سریع گارد پریدن گرفتم و پریدم رو درخت قبلی پرش من همانا پارس جسی همانا
-هومن پرید اونطرف
هومن نگاهی به این ور انداخت و پرید پایین و به سمت در خروجی رفت و محکم بستش وای خدایا چقدر ترسیدم! احمق جون تو که دیدی من رو درختم یعنی از پس دیوار بر نمیام؟!
سریع رفتم رو آخرین درخت خداییش فاصلش زیاد بود باید اول میپریدم پایین بعد از روی در میپریدم رو دیوار ولی فعلا که این پسره تکیه داده بود به در و لبخند خبیث میزد پوفی کشیدم چاره ای نداشتم فقط باید میرفتم رو زمین شالمو طوری درست کردم که فقط چشمام بیرون باشه البته گردنمم مشخص بود ولی زیاد مهم نبود آروم رفتم سر شاخه و پریدم رو زمین
با پریدنم جسی و پرهام و هومن به سمتم دویدن منم که همینجوری مونده بودم فقط آروم اسپری فلفلمو از تو جیبم درآوردم تقریبا هرسه شون بهم رسیده بودن جسی خواست به سمتم حمله کنه که پرهام نذاشت و گرفتش ولی هومن اومد جلو و گفت:شما کی هستین؟ این وقت شب اینجا چی میخواین؟
وقتی دید جوابشو نمیدم دستشو سمت صورتم آورد تا شالمو برداره که نگاش کردم و سریع اسپری فلفلو خالی کردم تو صورتش
فریادی از درد کشید و دستشو گذاشت رو صورتش و عقب رفت اومدم فرار کنم که یکی بازومو گرفت برگشتم و با پرهام چشم تو چشم شدم دستم اومد بالا که دستم و گرفت و چسبوندم به درخت گلومو گرفت و زیر لب غرید:
چه غلطی کردی دختره ی نفهم؟
فشار دستشو بیشتر میکرد و منم داشتم خفه میشدم که با یه حرکت زدم وسط پاش خم شد ولی دستشو از رو گلوم بر نداشت سرمو عقب کشیدم و هولش دادم و دویدم سمت در جسی هم دنبالم و بالاخره با یه حرکت پریدم رو دیوار و خودمو انداختم تو کوچه شکوفه که به دیوار تکیه داده بود با دیدنم از جا پرید سریع دویدم به سمتش و دستشو گرفتم و الفراااارررر
romangram.com | @romangram_com