#دزد_قلبم_پارت_22

لبخندی زد و اومد سمت م

ن دختر دومیه رو ازم گرفت و گفت:خانوم کوچولو یادته با ما چیکار کردی؟

دختره نگاش کرد و گفت:هر کاری کردم حقتون بود

پرهام پوزخندی زد و گفت:خیلی بلبل زبونی نمیترسی یه وقت بلایی سرت بیارم؟

-سگه کی باشی؟

پرهام عصبی شد و گلوی دختره رو گرفت تو دستش و فشار داد جوری که دختره کبود شد

چشم سبزه یهو جیغ:کشتیش عوضی ولش کن

خواست به سمت پرهام بره که نگهش داشتم

رو کرد سمت من:ترو خدا تروخدا بگو ولش کنه داره میمیره تروخدا

نگاهی به چشاش کردم که پر از اشک بود نمیدونم چرا یهو بازوشو ول کردم و رفتم سمت پرهام و جداش کردم

-ولش کن خفش کردی

پرهام نفسی کشید و چیزی نگفت

romangram.com | @romangram_com